چند هفته پیش بعد از مدتها با دیکتاتور کمی راجع به اقدس حرفیدم. ازش گله کردم که شفاف عمل نمیکنه و هیچی از اقدس به من نمیگه درحالیکه مطمئنم از من چیزهایی به اقدس میگه.
حالا مثلا شفاف شده. یهو بی مقدمه میاد یه چیزی کوتاه در مورد اقدس میگه و رد میشه که منو تا چند روز توی فکر میبره!
این کارش یک قدم به سمت جلو هست. ولی قدمی هست که منو اذیت میکنه. هم دلم میخواد زودتر به سمت این بحران بریم و ردش کنیم و تموم شه. هم از عادی شدن روابط میترسم. قطعا منافع ظاهری من در اینه که اقدس همین طور توی حاشیه باقی بمونه. ولی از طرفی چون میدونم این بحران بالاخره یه روزی اتفاق میفته، طولانی شدنش باعث میشه سالها ذهن من درگیر یک سری مجهولات باقی بمونه
درباره این سایت